عاشیق یا آشیق یا عاشق « استاد عباس ملکی »

عاشیق یا آشیق یا عاشق

«  استاد عباس ملکی  » 

 ( متولد 1303 وفات 1382 )

 

عاشیق، در کشورها و اقوام مختلف خصوصا درمیان ترکان به فرد یا گروهی عارف و نغمه سرای حماسی می گویند که در نواهایشان عمدتا انتقال شفاهی فرهنگ ، ترویج ارزشها و سنن کهن فرهنگی قوم خویش را انجام دهند.

ریشه و تاریخ عاشیقها به قرن هفتم میلادی میرسد، نواهای عاشیقها عمدتا شامل 12 داستان حماسی است که اکثراً در قدیم میان ترکها با لهجه آغوز متداول بود (امروزه لهجه آغوز غربی متعلق به قوم قشقایی شناخته میشود که مهاجرین اولیه آسیای میانه و ترکیه به ایران بودند)،شایعترین قالبهای شعری عاشیقها گرایلی ، قوشها ، تجنیس است ،امروزه هنرعاشیقی نیز پا به پای ادبیات عرفانی رشد کرده و صیقل یافته است.

اوج دوران عاشیقی در زمان شاه اسماعیل صفوی بود که همواره خود را شاعر و عاشیق میدانست و حماسه ی بر تخت نشستن توسط عاشیقها نقل میشد.

بعد از جدش "ملک محمد "اولین و تنها عاشیق خوان قروه

زنده یاد "عباس ملکی" در سال 1303 هجری شمسی در قروه متولد شد ، وی از همان ابتدای دوران نوجوانی با شرکت در محافل شادی و مجالس ، مجذوب و شیفته ی نواهای دلنشین گروه های عاشیق نامدار که از استانها وشهرهای دیگر به قروه می آمدند شد، برای اولین بار در چهارده سالگی درقهوه خانه محمدعلی همتی (درمحله یوخاره محله ،خیابان کارگرفعلی نبش کوچه شهید احمدرضا فعله گری) وبعدها درمجالسی که بنا به دعوت پدر بزرگم علی محمد ملکی و حاج روح اله مرادی برگذار می شد درجمع باصفای عاشیقها شروع به خواندن و مشاعره و اجرای هنر ذاتیش نمود، رموز عاشیقی وادبیات شفاهی خوانی ونواختن را با تلاش وسخت کوشی و بدون بهره گرفتن از محضر اساتید روز، فقط با الگو برداری و با هوش و ذکاوتش آموخت.

بداهه نواز و بداهه خوانی ماهر بود و نغمه ها و گوشه ی زیبا ، مقام و سبک نوآورانه اش در موسیقی عاشیقی و فولکلور (کردی و فارسی خوانیش) با وزن و ردیفهای آوازی و مقام ها همیشه ماندگار خواهد ماند.

در کودکی شاهد اجراهایش در محفل خانوادگی و در حضور مرحوم پدر و اقوامم بودم که یکی از بیاد ماندنی و خاطره انگیز و فراموش نشدنی ترین روزهای زندگی ام بود، استاد عاشیق عباس با صدای دلنشینش قیامتی برپا میکرد، متاسفانه اختلاف سنی و رفت و آمدکم خانوادگی آن زمان و مشغله تحصیلم علیرغم شیفتگیم به هنرش موجبات محرومیتم از حضور مستمر و دیدن استاد بود،عاشیق نبوده ام ولی حس و ژست و حالت اجرای زیبای عاشیقی را در وجودش درک میکردم، نوای زندگی ، عاشیق خوانی و صدای بی نظیرش متفاوت تر از همه ی عاشیق های که صدایشان را شنیده ام بود.

شیوه خواندن استاد عباس ملکی بیشتر پیروی از سبک اساتید برجسته و صاحب سبک همانند استاد عاشیق خسته قاسم و علی عسگر بود، موسیقی عاشیقیش فقط از لحاظ شنیداری مورد اهتمام اقوام، همشهریان و دوستدارانش نبود، بلکه ویژگیهای فردی و عظمت مردمی بودنش و بهره گرفتن از تجربیات عملی و مکنونات قلبیش که همواره به زیبایی، بخشی از تاریخ و ادبیات سرزمینمان را نقل ، یادآوری و زنده میکرد لذت بخش و شنیدنی بود.

علاقمندی و عشق و محبت مردم به استاد موجب می شد که هنرش را بعنوان ابزاری کوبنده برای بیان آرزوهای نهفته فردی و یا سرکوب شده اجتماعی باز آفریند و با تلفیق شعر و موسیقی و افسانه به نقل و بیان وقایع تلخ و شیرین تاریخی همچون : نقل سختی زندگی و ظلم و ستم شاهان مستبد و خوانین ظالم محلی یا حماسه ها و رشادتهای جوانان دلیر و عیاران و جوانمردان و پهلوانان رشید ایرانی بپردازد که این امر سبب ماندگاری و انتقال بخشی از تاریخ این سرزمین به صورت سینه به سینه شود،اشعار وی در بردارنده آداب و رسوم و اندیشه ها و فرهنگ زیبا و ماندگار و کهن ایل قشقایی که در عین سادگی اندیشه ها ، مخزنی از واژگان ارزشمند یک ملت زجر کشیده در درون آن نهفته بود و به درستی حاوی فرهنگی غنی و سرشار از نکات انسانی که قرنها سینه به سینه نقل و ماندگار باقی مانده بود آنهم در زمانی که ادبیات نوشتاری به گونه کنونی رشد نیافته بود،فقر و سختی زندگی آن وقت و ظلم حاکمان در تقسیم ناعادلانه منابع و امکانات و رفاهیات در مناطق خاص جغرافیایی کشور خصوصا کردستان، به عاشیق عباس کمک میکرد تا ابعاد مختلف زندگی مردم را به خوبی در هنر خود منعکس نماید و همین با مردم بودن موجب موفقیت و محبوبیتش بود.

حافظه عاشیق عباس مخزن روایات و داستانها و اشعار بسیار زیبایی بود، داستانها و اشعار حماسی ورزمی را با مهارت ویژه اش و با صدای دلنشین نقل میکرد، اشعاری نغز به همراه آهنگ دف و یا سرنا میخواند، بدین طریق عرصه هنر موسیقی عاشیقی قروه و منطقه را تسخیر نمود، صدتاسف بدلیل شرایط خاص آن وقت و نبود امکانات و عدم پوشش و انعکاس متناسب، فعالیتهای ارزنده ی هنریش مورد توجه شایسته و درخور واقع نگردید.

میتوان در خصوص استاد عباس ملکی گفت: که هنرمندی کامل با همه خصوصیات و منحصر به فرد بود، هم شعر می سرود، هم آهنگساز بود ، هم نوازنده و هم خواننده ، هم هنرپیشه ای برای بیان و انتقال احساسی اشعارش و به وجد آوردن شنونده و هم داستانسرایی توانمند، به عبارت دیگر هنرمندی تمام عیار ، خلاق و مبتکر بود.

به زیبا داستانهای « کوراوغلو » ، داستان شاه اسماعیل و همچنین داستانهای غنایی (محبت داستانی به زبان ترکی) مانند « عباس و گولگز»  عاشیق « غریب و صنم» ، « اصلی و کرم»  را نقل میکرد، داستان زیبا و جذاب کوراوغلو که در آذربایجان و مناطق ترک زبان و بسیاری از کشور های جهان شهره است ،که اکثرا از وقایع زمان شاه عباس و اوضاع اجتماعی آن دوران سرچشمه میگرفت (شاه عباس اول با انتقال پایتخت به اصفهان و جانشین کردن تدریجی زبان فارسی بجای ترکی در دربار و جایگزینی شاهسون بجای قزلباش و رنجانیدن آنان و ......) آن وقایع و اوضاع سیاسی، اجتماعی زمان صفویه برای عاشیق های هنرمند بهانه ای شد که در خلق و آفرینش هنری پیشی بگیرند و ساز و سخن خود را برای بیان آرزو ها و خواسته های مردم بخدمت بگمارند و ساز و سوز خود را بر پایه قهرمانان واقعی و یا افسانه ای و حوادث اجتماعی بنیان نهند.

استاد عباس ملکی یکی از ستاره های گمنام و غریب آسمان موسیقی قروه و کردستان و حتی ایران بود، اجرای بی نظیر و صدای دلنشین ، نقل داستان عاشقانه رزمی و فولکوریک و افسانه ای، بداهه خوانی و از همه مهمتر و والاتر خلق شعر و آهنگ تصنیف هایش توسط خودش بود.

اجرای ساز بخش محوری هنر عاشیقیش بود که عاشیق عباس در نواختن سازهای کوبه ای ، خصوصا ضرب و دف استادی توانمند بود که با سختکوشی و استفاده از توان و استعداد ذاتیش نغمه و ریتمها و شیوه نوازندگی و همچنین انگشت گذاری (تکنیک نوازندگی) را با انگشتان سحر آمیزش به قشنگی و مهارتی تحسین برانگیز می نواخت.

موسیقی عاشیقی استاد عباس ملکی را میتوان بعنوان پشتوانه ای معنوی در موسیقی نواحی قروه و کردستان دانست که متاسفانه بدلیل عدم توجه جدی در پشتوانه سازی سالهاست که افول کرده است.

عباس ملکی بدلیل مشکلات زندگی و همچنین داغ شهادت نوه عزیزش (شهید نوید ملکی) و همچنین فرزند شهید قهرمانش (پهلوان شهید نصیر ملکی ،کشتی گیری قدرتمند که دارای عناوین و افتخارات ملی و استانی زیاد، خصوصا نفر سوم کشتی ارتش بود) تکرار و اجرای موسیقیش را سالها متوقف و یا با و قفه انجام داد و گاه گاه فقط در هنگام دلتنگی و یاد عزیزانش و بنا به تشویق همسرش که تا لحظه فوتش بهم عشق میورزیدند می نواخت.

وی پس از عمری تلاش بی وقفه در ترویج و تعالی موسیقی عاشیقی و ارائه و خلق آثار و نواهای فاخر و ماندگار و دلنشین صدای پر هیمنه و کم نظیرش، بالاخره نوای سازش درسال 1382 برای همیشه به خاموشی گرایید و به یکباره ساز جدایی نواخت و به جمع عاشقان و فرزند و نوه شهیدش پیوست، امید آنکه با شهیدانش محشور شود.

در پایان لازم به ذکر میدانم ای کاش مسئولان فرهنگی در برابر حفظ هنر های اصیل بومی و محلی وظیفه مند تر عمل کنند، چرا که فقط با تکیه بر هنر های بومی می توانیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب و انواع موسیقی های مبتذل بایستیم.

یادش همیشه گرامی باد

گردآوری ونگارش :  هوشنگ ملکی اسفند 1394

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1395برچسب:, | 20:13 | نویسنده : هوشنگ ملکی |